در اواخر دههی 1960 میلادی، استنلی میلگرام (Stanley Milgram) ایدهی شبکههای جهان کوچک (Small World Networks) را در مطالعهای بررسی کرد که به نظریهی «شش درجهی جدایی» (Six Degrees of Separation) معروف شد.
1این مطالعه به این سوال میپرداخت که چهطور دو نفر که بهصورت اتفاقی انتخاب شدهاند، میتوانند به هم متصل شوند؟
میلگرام آزمایشی طراحی کرد تا بتواند از طریق فرآیندی، طول مسیر (path length) میان هر دو فرد را با شمارش تعداد پیوندها (ties) میانشان بسنجد.
2
میلگرام تعدادی نامه (بستههای اطلاعاتی شامل نامههایی که هدف و جزئیات
مطالعه و اطلاعاتی اساسی در بارهی مقصد را توضیح میداد، بهعلاوهی فهرستهایی
که هرکدام از افراد باید نام خودشان را روی آن مینوشتند و نیز کارتهای
پستی با آدرس پیشنوشتهی دانشگاه هاروارد) به طور اتفاقی به مردمی در
شهرهای اومهای نبرسکا (
Omaha, Nebraska) و ویچیتای کانزاس (
Wichita, Kansas)
در ایالات متحدهی آمریکا فرستاد. در آن بستهها از شرکتکنندگان خواسته شده بود نامه را به مقصد، یک دلال کالا در باستن
ماساچوست (
Boston, Massachusetts)، ارسال کنند و در صورتی که آن شخص را نمیشناسند، نامه را به کسی
بفرستند که فکر میکنند میتواند آن را به هدف
نزدیکتر کند و در این صورت، کارتهای پستی را به دانشگاه هاروارد بفرستند
تا محققان بتوانند مسیر نامه را تا هدف دنبال کنند. میلگرام این دو شهر را
به دلیل فاصلهی بسیار زیادشان در آمریکا، چه از نظر جغرافیایی و چه از نظر
اجتماعی، انتخاب کرد.
3
مدت کمی پس از آغاز تحقیق، رسیدن بستهها به شرکتکنندگان و نیز رسیدن
کارتهای پستی به محققان آغاز شد. در برخی موارد، نامهها تنها با یک یا دو
جست (Hope) به مقصد رسیدند. درحالی که برخی زنجیرهها از نه یا ده جست تشکیل
شدند. اما مشکل بزرگی که وجود داشت این بود که بسیاری از مردم از فرستادن
نامه خودداری میکردند و در بسیاری از موارد، زنجیره هیچ وقت کامل نشد،
بهطوری که 232 تا از 296 نامه هرگز به مقصد نرسیدند. در هر صورت 64 نامه
سرانجام به مقصد رسیدند. میان این زنجیرهها، طول میانگین مسیر طی شده چیزی
حدود 5.5 یا 6 بود. محققان نتیجه گرفتند که مردم آمریکا بهطور میانگین در
حدود شش فرد با هم فاصله دارند.
نظریهی شش درجه یا شش قدم اظهار کرد حتا در شبکههای بزرگی که مردم مستقیم
به هم وصل نیستند، میتوانند توسط دیگران و تنها با قدمهایی اندک قابل
دسترسی باشند.
4
در
بازی جان گوار (John Guare) در 1990 و نیز فیلمی با همین نام در
1993 از این ایده الهام گرفته شد. نکتهی جالب این است که میلگرام، خود
هیچگاه از ترکیب «شش درجهی جدایی» استفاده نکرد!
ترجمهی اشتباه نظریهی شش درجهی جدایی در ایران
در ایران با توجه به نوظهور بودن مطالعات شبکههای اجتماعی، و نیز ناآشنایی
بیشتر مردم با زبان انگلیسی، عدم دسترسی به منابع اصلی یا تنبلی و
سهلانگاری در مطالعه، گاه اشتباههای بزرگی رخ میدهد و متاسفانه زنجیروار هم تکرار میشود. یکی از این اشتباهات که کمکم در
حال تبدیل شدن به یک «گفتمان شبکهای ایرانی» است، اشتباه گرفتن «شش فاصلهی
میانگین» با «شش فاصلهی ماکزیمم» است. اگر نگاهی به سایتها و بلاگهای
مختلفی که در ایران در بارهی این نظریه نوشتهاند بیندازید، متوجه میشوید که این
سایتها به اشتباه و بهدنبال هم اعلام میکنند این نظریه معتقد است
حداکثر شش جست میان دو فرد روی زمین فاصله هست. این در حالی است که دیدیم،
این فاصله یک عدد میانگین است و گاه ممکن است تا 9 یا 10 جست هم برسد.
امیدوارم دوستان فعال در این زمینه، کسانی مانند
محسن داودخانی (که متاسفانه علاوه بر استفادهی بدون بررسی مطلبی دارای اشتباه، بدون ذکر منبع مطالبی را از سایت دیگران منتشر کردهاند)،
سهیل نهرور و
بسیاری دیگر به سرعت از نشر بیشتر این اشتباه جلوگیری کنند.
مطالب مرتبط از بلاگرهای ایرانی:
نظریهی شش درجهی جدایی، در مدرسهی اجتماعی.
مختصری در بارهی نظریهی شش درجهی جدایی و نظریهی دنیای کوچک، در تحلیل شبکهی اجتماعی.
نظریهی شش درجهی جدایی چیست، در رسانههای اجتماعی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میلاد جان ممنون برای مطالبت. با منبع انگلیسی اش چک کردم. ترجمه ی خیلی خوب و درستی بود. مطلب جالبی است حتی برای من که رشته ای غیر مرتبط دارم.
لطف کردی خواندیاش فرزانه جان. متشکرم.